احساس بیماری که از او قطع امید شده است

به گزارش مجله وبلاگ فروش، بیمار وقتی متوجه می گردد که دیگر امیدی به بهبودی او وجود ندارد، به این فکر می افتد که کارهای ناتمامش را تمام و به شکلی زندگی اش را جمع و جور کند. کارهایی را سامان دهد که فرصت رسیدگی به آن ها را نداشته است. این

احساس بیماری که از او قطع امید شده است

نویسنده: عبدالحسین رفعتیان

بیمار وقتی متوجه می گردد که دیگر امیدی به بهبودی او وجود ندارد، به این فکر می افتد که کارهای ناتمامش را تمام و به شکلی زندگی اش را جمع و جور کند. کارهایی را سامان دهد که فرصت رسیدگی به آن ها را نداشته است. این کارها می تواند حقوقی یا عاطفی باشد. ممکن است بیمار بخواهد کسانی را ببیند که در زمان سلامت از دیدارشان کوتاهی نموده است. به همین علت انتظار دارد همراهان به دقت به خواسته هایش توجه نمایند. رابطه انسانی او با کسانی قطع شده که در گذشته به آن ها علاقه داشته. ممکن است کسی به عللی، سال ها خانواده اش را ندیده و آرزوی دیدار آن ها را داشته باشد، یا برای بستگانش آرزوهایی دارد، این همان حالتی است که ما به آن احتیاج به وصیت می گوییم.

بیشتر افراد تمایل دارند آخرین روزهای زندگی خود را در جایی بگذرانند که با آن مأنوس هستند. افراد فضای خانه را بیش تر می پسندند، چرا که در فضای بیمارستان احساس غربت و تنهایی می نمایند. بنابراین باید نزدیکان بیمار را از نظر روانی و عملی آماده کنیم تا بتوانند در خانه از بیمار مراقبت و نگهداری نمایند.

چگونگی وضع بیمار هم مؤثر است. بعضی از بیماران وضعیتی دارند که اصلاً نمی توان در خانه از آنان مراقبت کرد. امکانات پرستاری، روش های نگهداری و راه های زنده نگه داشتن آنان پیچیده تر از آن است که اعضای خانواده از عهده اش بربیایند. بنابراین در هر تصمیمی باید علاوه بر خواست بیمار، امکانات خانوادگی را هم به اسم یک اصل مهم، در نظر گرفت. هرگونه افکار خیال پردازانه را کنار گذاشت و واقع نگر بود.

بستری کردن بیمارِ مُحتَزَر در خانه، مشکلاتی در پی دارد. باید بدانیم پرستار چه کسی است؟ اگر دستگاه و درمان خاصی لازم باشد، چگونه باید آن را فراهم و نصب کرد؟ برخورد ما با این مسائل باید واقع بینانه باشد. با همه علاقه و احترامی که همراهان برای خواست بیمار قائلند، باید امکانات موجود را در نظر گرفت. همواره همه چیز به دلخواه ما پیش نمی رود.

اگر امکانات اجازه نمی دهد و ناچاریم بیمار را به بیمارستان انتقال دهیم، بهتر است بخش و اتاقی را در نظر بگیریم که عزیزان بتوانند با او دیدار نمایند. از آن جا که زندگی بیمار به زودی به سرانجام می رسد، باید امکاناتی فراهم کرد که او از کیفیت بالای زندگی برخوردار باشد و از نظر درمانی کم و کسری نداشته باشد.

یکی از مهم ترین مسائلی که بیمارِ علاج ناپذیر را معذب و ناراحت می نماید این است که مدام فکر می نماید برای دیگران و به خصوص برای خانواده اش دردسر درست نموده، سربار آنان شده و مزاحمت ایجاد نموده است. او نگرانی اقتصادی و غیراقتصادی دارد. فکر می نماید وقت و نشاط اطرافیانش را گرفته است. اگر حس کند که پشتیبانی و حمایت وابستگان را از دست داده، زودتر وا می دهد و آرزوی مرگ و احساس تنهایی می نماید. بیمار احساس می نماید که دیگران امیدی به زنده بودنش ندارند. می پندارد

که آنان دیگر وَقَعی به خواسته هایش نمی گذارند. این احساس های دردناک، امید او را به یأس تبدیل می نمایند و او بیش تر به مرگ فکر می نماید.

بیمار ممکن است احساس کند حالش بدتر شده و دارد غزل خداحافظی را می خواند. ممکن است روز دیگر بگوید حالش بهتر شده و به بهبودی امیدوار است. حتی بیمارانی که فکر روشن و آگاهی دارند و دقیقاً می فهمند چه اتفاقی افتاده، ممکن است گاه به گاه نظریات گوناگونی داشته باشند و نظرشان تغییر کند. بیمار یک روز می گوید: بعد از بیمارستان باید برویم سفر، یا خانه را عوض کنیم. روز دیگر می گوید: به بهبودی من دیگر امیدی نیست. من زنده از بیمارستان بیرون نمی آیم. ممکن است بیمار ساکت گردد و چیزی نگوید و مستمع خوبی باشد. در هر حال، هرگز نباید در برابر تناقض گویی هایش جبهه گرفت. بیمار را آزاد بگذارید، به او فرصت بدهید تا بپذیرد که امکان بهبودی برای او وجود ندارد.

بیماری که برنامه ریزی می نماید، می خواهد ثابت کند هنوز زنده است، توان برنامه ریزی دارد و می تواند خواسته هایی داشته باشد. همین برنامه ریزی های فکری، آرزو کردن ها، خواستن ها و رؤیاپروری ها، هر روز و هر لحظه به او اطمینان می دهند که هنوز زنده است. هرگز با بیمار بحث و جدل نکنید و تناقض های گفتارش را به رُخَش نکشید. گاهی بیمار به لحظه ای می رسد که از شما تقاضا می نماید کمکش کنید از این زندگیِ سخت رها گردد و بمیرد تا از این همه درد و رنج خلاص گردد. گاهی هم بیمار پرده پوشی می نماید و می اندیشد اگر همه افکارش را بیان کند، بستگانش را آزار خواهد داد و موجب رنجش آنان می گردد. این گونه بیماران پیوسته بین دو قطب کاملاً دور از هم نوسان دارند، گاهی کاملاً امیدوار و گاهی کاملاً ناامید هستند. رفتار ما باید به گونه ای باشد که بیمار آزادانه و بر پایه تشخیص خودش واقعیت را بپذیرد. قبول کند که هیچ بهبودی در کار نیست، و قرار است در مدت کوتاهی زندگی اش به سرانجام برسد. دیگر بستری شدن در بیمارستان و دارودرمانی اثری ندارد. از نظر روان شناختی رسیدن به چنین درکی، پیشرفت و بلوغ عاطفی به شمار میرود. دیر یا زود باید خیال نامیرا بودن و همواره زنده بودن را از سر به در کرد، و باید توان روبه رو شدن با مرگ را به دست آورد.

برای بیمار مهم است که درک کند دیگران هم نتیجه منطقی فکر او را یافته اند و برای جدایی از او، چه از نظ عاطفی و چه از نظر روانی، کاملاً آماده شده اند. بنابراین آماده شدن بیمار و بیمارداران، مرحله لازمی است که پس از دوره انکار، خشم و فرافکنی پیش می آید.

منبع مقاله :

رفعتیان، عبدالحسین؛ (1386)، همراهی نزدیکان در طول بیماری (چگونگی برخورد با بیماری های سخت درمان)، تهران: نشر قطره، چاپ دوم

bestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا

abanhome.com: گروه ساختمانی آبان: بازسازی ساختمان و تعمیرات جزئی و کلی و طراحی ویلا و فضای سبز و روف گاردن، طراحی الاچیق، فروش درب های ضد سرقت

منبع: راسخون
انتشار: 10 آبان 1400 بروزرسانی: 10 آبان 1400 گردآورنده: sale-blog.ir شناسه مطلب: 14410

به "احساس بیماری که از او قطع امید شده است" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "احساس بیماری که از او قطع امید شده است"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید